محمد كوچولمحمد كوچول، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 9 روز سن داره

★★گل محمدي من★★

محمد یک سال و سه ماهه

سلام مامان اومده بودم 15 ماهگیت رو تبریک بگم ولی خاله هدی پیش دستی کرده بود منم برا اینکه دست خالی برنگشته باشم یه چند تا عکس واست میذارم. عزیز 15 ماهه من عاشقتم.   قربونت برم تلفن رو برمیداری میذاری کنار گوشت و میگی الی یعنی الو به سلام هم میگی تلی عاشق تیپ تابستونه و پشت کله ت هستم   راستی جدیدا نماز هم میخونی میشینی جلوی من و وقتی سجده میرم میخوای ادام رو درآری  بصورت نشسته تا اونجا که جا داره خم میشی میگی اتر.یعنی الله اکبر. به چراغ هم میگی داغ به داغ هم میگی داخ.به باد هم میگی باد البته بین الف و آ تلفظ میکنی به انجیر میگی انج به آبگوشت...
30 ارديبهشت 1392

15 ماهگی

امروز دوشنبه 30 اردیبهشت 92 هست و ماهگی محمد کوچول خوشمزه! عدیدم یکسال و سه ماهگیت مبارک! - وقتی یه جا گیر می کنی یا کارت پیش نمی ره مدام میگی: گی کَد ! یعنی گیر کرد البته یک ماهی هست این جمله رو میگی ولی مامانت ثبتش نکرده. اُتاد = افتاد آتی (با ش ریزه گاهی اوقات)= آتیش ما= ماست ما (با اشاره به آسمون یا سقف)= ماه یا لوسترهای گرد و سفید رنگ آبی: آبی شعر یه توپ دارم قلقلیه رو برات می خونیم به این صورت جواب میدی: یه توپ دارم گیللل                  سرخ و سفید و آبی  (و میزنم زمین اُُُ (لباتو غنچه می کنی و اُ میگی و ...
30 ارديبهشت 1392

پرنده کوچک خوشبختی

امروز تولد عشقم،نفسم،عزیزم،....   یاسمین زهرا   است.   عزیزم با تمام وجود دوست دارم .تو باعث شدی خاله به فکر آوردن یه  نی نی بیفته. وقتی خاله   دید تو انقد خوشمزه ای گفت بذار یه نی نی خوشمزه هم واسه خودم بیارم.   تو پرنده کوچک خوشبختی هستی.   تولدت هزاران بار مبارک.         ...
27 ارديبهشت 1392

444 روزگی

امروز چهارشنبه ١٨ اردیبهشت 92  محمد عزیزم 444 روزه شد یعنی یکسال و دو ماه و هفده روزه که از تولد میوه دلم  ،نور چشمم، نفسم ...... میگذره.   خدایا واسه لحظه لحظه این 444 روز ازت متشکرم همچنان ما را شامل لطفت قرار بده که سخت به تو محتاجیم ،یکتای بی بدیل.   ...
18 ارديبهشت 1392

محمد و شیطنت

سلام این روزها پسرم حسابی شیطون بلا شده.دیگه اصلا سینه خیز نمیره که من دلم واسه سینه خیز رفتنش تنگ شده .گاگله میکنه دستش رو به هرچی میگیره تا وایسه.سعی میکنه وقتی کنار مبل ایستاده یه پاش رو بکشه بالا تا به بالای مبل برسه.گاهی اوقات وقتی وایساده دستش رو ول میکنه تا بشمار 3 خودشو نگه میداره بعد میشینه. دیروز من شیفت بودم زنگ زدم خونه  مامان حالشو بپرسم مامان گفتن اگه بدونی امروز پسرت چیکار کرده؟ تو روروکش بوده و دنبال پوپه (توپ) مامانم داشتن تلوزیون نگاه میکردن و هر از گاهی هم محمد رو نگاه میکردن بعد مامان شروع میکنن به یاداشت مطلبی  یهو نگاه میکنن میبینن تو روروک نیستیش بنده خدا مامان هول میکنن میان سمت روروک میبینن آقا نشسته کنار...
15 ارديبهشت 1392

برای بابا جون هادی

سلام  الان چهار پنج روزه بابا جونم رو ندیدم ، دلم خیلی براشون تنگ شده از اونجاییکه دل به دل راه داره گفتم باباجونم حتما دلشون برا من تنگ شده برا همین عکسهای امروز 3/2/92 رو واسشون میذارم. باباجون دوستون دارم زودی بیاین.     محمد تازه از خواب پا شده از بس روی یه لپش خوابیده قرمز شده ، اینجا داره واسه مامانش خودشو لوس میکنه.         محمد در حال تماشای عمو پورنگ             محمد در حال خاموش و روشن کردن چراغهای خونه بابا جون این کلمات هم به لغت نامه محمد اضافه شده: پارک: بارک توپ: بوپ تاب تاب: تا...
4 ارديبهشت 1392
1